آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

23 ماهگی راشین

23 ماه از قدم گذاشتن راشین گلم در خانوادمون میگذره و هر روز داره بزرگتر و عاقلتر میشه و ما هر لحظه خدا رو بخاطر دادن این نعمت زیبا شکر می کنیم. با اومدن راشین, زندگیمون رنگ و بوی جدیدی گرفته و گل لبخند روی لبامون نشسته. راشین عزیزم الان کلمات جدید زیادی یاد گرفته و خیلی بامزه و ناز صحبت میکنه. وقتی میخواد برای کاری ازمون تایید بگیره مدام میپرسه و اونقدر میگه " آره؟ آره؟ " که در نهایت تسلیم میشیم و تایید میکنیم. شهربازی رو خیلی دوست داره و از ماشین سواری خیلی خوشش میاد. بخصوص وقتی با آیلین سوار چیزی میشه, بیشتر لذت میبره. راشین سعی میکنه بیشتر کارها رو خودش انجام بده مثل میوه پوست کندن, سشوار کشیدن, لباس پوشیدن و غیره و این مواقع هم اصط...
30 بهمن 1398

مسافرت مشهد

7 بهمن ماه رفتیم مشهد تا دیداری با خانواده عزیزمون داشته باشیم. آیلین که از چند روز قبلش ذوق این مسافرت رو داشت ولی از طرفی هم دوست نداشت مدرسه رو تعطیل کنه. وقتی که اجازه اش رو از معلمشون گرفتم خیالش راحت شد و یه روز مدرسه رو تعطیل کرد. شب اول بچه ها رو بردیم شهربازی و کلی بهشون خوش گذشت. راشین که سوار یه ماشین شده بود و اصلا دوست نداشت پیاده بشه. و در نهایت با گریه و اجبار بغلش کردم و بیرون آوردمش. متاسفانه اونجا اجازه عکاسی نمیدادن و به همین خاطر عکس خاصی ازشون نداریم. روز دوم هم رفتیم شاندیز و تخت یکی از رستورانها رو اجاره کردیم و با وجود اینکه برف کمی روی زمین بود, بچه ها کلی برف بازی کردن و بهشون خوش گذشت. خاطره خوبی که از اونجا به ...
30 بهمن 1398

از شیر گرفتن راشین

26 دی ماه تصمیم گرفتم که راشین رو از شیر بگیرم و چون خیلی وابسته بود انتظار داشتم که خیلی اذیت کنه. ولی خوشبختانه خیلی منطقی برخورد کرد و وقتی بهش گفتم که " دیگه بو اوف شده و نمیشه شیر خورد " خیلی با ناز گفت " آهان, باچه ". بیشتر از همه هم موقع خوابیدن عادت داشت شیر بخوره و بخوابه و اصلا روی بالش نمی خوابید. اولین روز با گریه و زاری روی بالش خوابوندم و بعدش براش عادی شد. حتی شب اول که به بهانه شیر خوردن بیدار شد بهش آب دادم و دوباره خوابوندمش. تقریبا بعد از یک هفته با این موضوع کنار اومد. البته بعضی وقتا که بی حوصله میشد باز بهانه اش رو میگرفت ولی کم کم فراموش کرد. ...
18 بهمن 1398
1